امپراطور دانش

هر مطلب علمی کخ می خوایند فقط به ما بگیند

امپراطور دانش

هر مطلب علمی کخ می خوایند فقط به ما بگیند

عبدالقادر عظیم آبادی

 
 
عبدالقادر عظیم آبادی

:نام

بیدل دهلوی:لقب
1054 ه‍‍ ق:تولد
1133 ه‍‍ ق:وفات
...دیوان اشعار، نکات و مراسلات و :آثار
 
 
در آن هنگام که صائب تبریزی پس از دریافت خطاب ملک الشعرایی از شاه عباس دوم، دوران اوج شاعری خود را در اصفهان پشت سر می گذاشت، در عظیم آباد پَتنه، واقع در آنسوی سلسله جبال هندوکش، به سال (1054 ه‍ ق) ، کودکی دیده به جهان گشود که او را «عبدالقادر» نام نهادند. نیاکان «عبدالقادر» عظیم آبادی نام داشتند که از ترکان جغتای بودند و از بخارا به سرزمین هند آمده و در آنجا اقامت گزیده بودند.  
عبدالقادر عظیم آبادی که بعدها به نام «بیدل» شهرت یافت در 5 سالگی پدرش را از دست داد و یک سال بعد هم مادرش وفات یافت سپس عمو و دای اش تربیت او را به عهده گرفتند و هر دو در این مسئولیت بسیار کوشیدند.  
بیدل در 18 سالگی از «اودیسه» به «دهلی» رفت و در آنجا با شخصی به نام «شاه کابلی» آشنا شد. وی همچون مولوی که عاشق شمس بود شیفته شاده کابلی گردید و پس از مدتی محبوب بیدل هم از نظرش غایب شد و درحال آشفته دلی در حدود دو سال در جنگها و شهرهای مجاور به دنبال گمشده خویش گشت، اما  او را نیافت. سرانجام انزوا طلبید و مدتی را به ریاضت گذرانید. پس از پشت سر گذاشتن دوره ای از آشفتگی ازدواج نمود و به خدمت شاهزاده محمد اعظم پسر اورنگ درآمد.  
روزی در مجلس اعظم شاه از بیدل به عنوان والامقام ترین شاعر هندوستان سخن به میان آمد. شاه فرمان داد که این شاعر را بگوئید در ستایش من قصیده ای بسراید تا بر مقام و مرتبه اش بیفزائیم. بیدل که هرگز مدح شاهان را نمی پسندید از منصب اداری استعفا نمد و دوباره راه بیابان پیش گرفت. در سفرش به پنجاب رفت و مدتی را در لاهور گذرانید و سرانجام در 79 سالگی به سال (1133 ه‍ ق) درگذشت و او را در صحن خانه اش به خاک سپردند.  
   
از آثار بیدل موارد زیر معروف است  
- نکات و مراسلات که به نثر است. 
- عرفات و محیط اعظم که به نظم است. 
 
شهرت بیدل در هند و افغانستان و تاجیکستان و چه در ایران مدیون دیوان اشعار اوست که خیال انگیز و پرمضمون است. شعر او رنگ عرفانی تندی دارد که در پاره ای موارد اندکی حال و هوای فلسفی به خود میگیرد.  
ویژگی عمده شعر بیدل مضمون های پیچیده و استعاره های رنگین و سرشار از ابهام و تخیل های رمزآمیز شاعرانه اوست.  
شاعر مورد صحبت ما شیعه مذهب بود و به دو زبان فارسی و اردو شعر می سرود.  
   
اینک چند بیتی از سروده های او:  
   

چون داغ جنون، نقاب است دل ما

آئینه چندین تب و تاب است دل ما

حیرت نگه یک مژده خواب است دل ما

عمریست که چون آینه در بزم خیالت

سرچشمه مگوئید سراب است دل ما

مائیم و همین موج فریب نفسی چند

در بزم تو همطرب حباب است دل ما

پیمانه ما پرشود آن دم که بالیم

یعنی به سوال تو جواب است دل ما

لعل تو به حرف آمد و دادیم دل از دست

شبنم صفت از عالم آب است دل ما

ما جرعه کش ساغر سرشار گدازیم

عمریست که در پای حساب است دل ما

تا چیست سرانجام شمار نفس آخر

 
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد