امپراطور دانش

هر مطلب علمی کخ می خوایند فقط به ما بگیند

امپراطور دانش

هر مطلب علمی کخ می خوایند فقط به ما بگیند

زندگینامه سعدی

مصلح

:نام

اشرف الدین:لقب
سعدی:شهرت
 615-610 ه‍‍ ق:تولد
690ه‍‍ ق:وفات
بوستان، گلستان، کلیات:آثار
 
 
شیخ ابوعبدالله شرف الیدن بن مصلح سعدی شیرازی در زمره بی همتاترین چهره های ادبی است. برخی از محققان اخیرا ابراز کرده اند، تخلص او به سعدی به علت انتساب وی به قبیله بنی سعد از قبایل معروف عصر پیامبر است.  
او بین سالهای (615-610 ه‍ ق) در خانواده ای اهل علم و ادب در شیراز به دنیا آمد. پسر بچه ای 12 ساله بود که پدرش درگذشت تحصیلاتش را در همانجا آغاز کرد ولی لشگرکشی خوارزمشاه و تندباد هجوم مغولان، وی را به بغداد راهی کرد و در آنجا به ادامه تحصیل در مدرسه معروف نظامیه پرداخت و ایشان بسیار میل به جهانگردی داشت و بسیاری از مکانها و سرزمینها را سیر کرد و دید، و بر تجربه خود افزود. او به بین النهرین و آسیای صغیر، سوریه، مصر و مکه سفر کرد و هنگامی شهرت یافت که کمی پس از بازگشت به شیراز، بوستان را به نام حکمران آنجا، «ابوبکربن سعدبن زنگی» تمام کرد و یکسال بعد دومین کتاب معروف خود «گلستان» را تالیف کرد و شاهزاده «سعدبن ابی بکر» تقدیم داشت.  
با انتشار این دو شاهکار، احترام عمومی و همچنین لطف و عنایت اتابکان شیراز نسبت به وی بسیار زیاد شد.  
سعدی کماکان روش صوفیانه را ادامه داد. اوقات فراغت را صرف فعالیتهای ادبی و نصیحت کردن مردم و بزرگان می کرد.  
بوستان را  که به نظم نوشته، بیشتر یک هدف نظری را تعقیب می کند و پیداست الگوی وی مناجات های خواجه عبدالله انصاری بوده است.  
گلستان، آینه اوضاع اجتماعی آن زمان بوده که با توجه به تمام محاسن و معایب افراد ایرانی نگاشته شده است.  
بخش بزرگی از خلاقیتهای سعدی در زمینه غزل است که برخی از آن مدیحه و پاره ای در زمینه عرفان و معشق می باشد.  
قصاید و غزلیاتش شامل چند مجموعه است که ظاهراً بعدها تقسیم بندی شده، قصاید وی اعم از فارسی و عربی طبق اظهار نظر دانشمندان عرب، قصاید عربی سعدی در سطحی بسیار متوسط است و مرثیه هایش با آنکه خالی از مدیحه نیست به علت جنبه نصیحت گوئی که دارد با ستایش های پوچ معمولی متفاوت است.  
ایشان خود می گوید که بی نوایی، به مداحی اش واداشته است.  
این دو کتاب به اکثر زبانهای اروپایی ترجمه شده است.  
هنگامی که شیخ صفی الدین اردبیلی به شیراز رفته بود، سعدی به خدمت او رفت و به اشاره او به روش اهل سلوک، چهارده مرتبه پای پیاده به زیارت بیت الحرام مشرف شد. او 30 سال زندگی خویش را در تحصیل علم، ادب و معرفت خداوند صرف کرد. 30 سال نیز درجهاد و خدمات بشری و سیاحت صرف کرد. به روم رفت و سپس به هند رفته در آنجا خود را به شکل کُفّار درآورد و به روش سومنات به عبادت پرداخت. عاقبت بُت بزرگ آنان را شکست.  
سعدی در جنگهای صلیبی اسیر فرنگی ها شد و سرانجام یکی از اغنیاء او را نجات داد.  
   
در بوستان میگوید:  
به سر بردم ایام با هر کسیدر اقصای عالم بگشتم بسی
زهر خرمنی خوشه ای یافتمتمتّع زهر گوشه ای یافتم
 
سعدی 30 سال آخر عمر را گوشه گیر بوده و به طاعت و عبادت پرداخته می گویند یکی از مشایخ منکر سعدی، شبی درخواب دید که ملائکه با طبقهای نور پائین می آیند، پرسید این کرامات از آن کیست گفتند برای سعدی است امروز بیتی سروده که مقبول خداوند قرار گرفته است:  
هر ورقش دفتری است، معرفت کردگاربرگ درختان سبز، در نظر هوشیار
 
شیخ به در خانه سعدی رفته که ماجرا را بگوید که می بیند سعدی چراغی روشن کرده و به آواز بلند این بیت را می خواند و می گرید. از دیگر آثار سعدی، کلیات سعدی است که منظومه های کوتاه حکمت آمیز دارد که به تدریج به قطعات و رباعیات تغییر می یابد.  
سعدی در حدود 102 سالگی در سال 690 ه‍ ق در شهر شیراز وفات یافت و بیرون از دروازه شیراز به خاک سپرده شد.  
بعضی تعجب می کنند 700 سال پیش چگونه سعدی به زبان ما سخن گفته است اما این مائیم که بعد از گذشت این زمان به زبان او سخن می گوئیم از خصایص شگفت آور سعدی دلیری و شهامتی است که در حقیقت گویی بکار برده است در دوره ترکتازی مغولان و جباران دست نشانده، شیخ سعدی بی مال و منال، حقایق را به نظم و نثر، بی پرده فریاد کرده است. سعدی از قله های قامت کشیده ادب پارسی است از تنها چهره هائیست که برای هر کس شعری نیکو سروده است.  
   
از بوستان سعدی:  

زدریا بر آمد به دربند روم

جوانی خردمند پاکیزه بوم

نهادند رختش به جایی عزیز

دَرو فضل دیدند و فقر و تمیز

که خاشاک مسجد بیفشان و گرد

سر صالحان گفت زودی به مرد

برون رفت و بازش کس آنجا ندید

همان کاین سخن مَرد رهرو شنید

که پروای خدمت نبودش فقیر

برآن حمل کردند یاران پیر

که ناخوب کردی به رای تباه

دگر روز خادم گرفتش به راه

که مردان زخدمت بجایی رسند

ندانستی این کودک خود پسند

که ای یار جان پرور دلفروز

گریستن گرفت از سر صدق و نور

من آلوده بودم در آن جای پاک

که گرد اندر آن بقعه دیدم به خاک

که پاکیزه به مسجد از خاک و خس

 گرفتم قدم لاجرم باز پس

که افکنده دارد تن خویش را

طریقت جز این نیست درویش را

که آن بام را نیست سُلّم جز این

بلندیت باید تواضع گزین

 
   
   

جهان ملک خاتون

 
 
جهان ملک خاتون

:نام

جهان:لقب
نیمه دوم قرن هشتم:تولد
بعد از 784 ه‍ ق:وفات
دیوان اشعار:آثار
 
 
جهان ملک خاتون دختر جلال الدین مسعود شاده از شاعران نیمه دوم قرن هشتم هجری بوده که در شیراز متولد شد.  
آخرین نامادری جهان، سلطان بخت نام داشت که وی را بسیار دوست می داشت و در غزلیاتش از سلطان بخت نام آورده است.  
وی در ابیاتش به اسم خود (جهان) تخلص کرده است. درسال 743 ه‍ ق که پدر جها با سلطان بخت در بغداد ازدواج می کند، در همان سال به شیراز می رود و بعد از یک سری کشمکش های سیاسی پدر ایشان کشته می شود و نوعروس در انتظار او تنها می ماند جهان ملک خاتون نیز پس از کشته شدن پدر با دشمنان خاندان خویش در شیراز مانده و به اضطرار یا اختیار مدح آنان را می گفت.  
چندی بعد نامادری او هم از دنیا رفت و وی تنها شد. جهان با مردی که در حکومت، منصبی داشته ازدواج می کند.  
اشعار وی بیش از 5500 بیت شامل قصیده، ترجیع بند، قطعات، غزلهای متعدد و رباعیات است.  
تاریخ فوت جهان را بعد از سال 784 ه‍ ق آورده اند.  
   
چند بیت از سروده های او:  
نه صبر اندر غم هجران توان کردنه درد عشق را پنهان توان کرد
نه از دست غمش افغان توان کردنه بر وصلش توانم شاد گشتن
کجا فکر سر و سامان توان کردچو زلفش بس پریشان است، ما را
کجا درد مرا درمان توان کردچنین دردی که من دارم زهجران
بسی دشوارها آسان توان کرداگر باشد امید روز وصلش
بسی جان و جهان قربان توان کرداگر عید رخ او رو نماید
صبوری راست گو از جان توان کردتو جانی و زمن دوری نگارا
 

پروین اعتصامی

 
 
پروین اعتصامی

:نام

پروین:لقب
1285 ه‍‍ ق:تولد
1320 ه‍‍ ق:وفات
دیوان اشعار:آثار
 
 
پروین در 25 اسفند 1285 ه‍ ش در تبریز به دنیا آمد مادرش اهل آذربایجان و پدرش آشتیانی بود. اعتصام الملک، پدر پروین از نویسندگان و دانشمندان بزرگ عصر خویش بود.  
پروین در سن 60 سالگی به همراه خانواده اش به تهران آمد. از همان سنین کودکی به همراه پدرش در محافل ادبی و با حضور بزرگان چون ملک الشعرای بهار شرکت می جست. و بسیار با استعداد بود به طوری که در سن هشت سالگی شعری به سبک انوری سرود. برای آنکه انگلیسی را به خوبی بیاموزد به پیشنهاد پدرش تحصیلات متوسطه را در مدرسه دخترانه آمریکایی تهران گذراند و دو سال در همان مدرسه زبان فارسی و انگلیسی تدریس کرد.  
از همان آغاز به شعر و ادب علاقه نشان داد. سرودن شعر را از 8 سالگی آغاز کرد و نخستین شعرهایش را در مجله بهار که پدرش منتشر می کرد، به چاپ رسانید و مورد تشویق اهل ادب قرار می گرفت.  
از عوامل دیگری که موجب تقویت ذهن و پرورش استعداد شعری پروین شد، رفت و آمد او به محافظ ادبی آن روزگار بود که پدرش با آنها سرو کار داشت در یکی از همین محافل ملک الشعرای بهار که بعدها بر دیوان او مقدمه نوشت، به استعدادش پی برد و او را تشویق کرد.  
پدر پروین قطعاتی دلکش و زیبا از کتب خارجی به فارسی برمی گرداند و دختر خردسالش را به نظم آنها تشویق می کرد. همین کار بر علاقه پروین به شعر و ادب افزود و سرانجام او را مصمم به عرصه شعر و شاعری رهنمون کرد.  
پروین در سن 28 سالگی با پسرعموی پدر خود که از افسران شهربانی بود ازدواج کرد و به کرمانشاه رفت و دو ماه بعد متاسفانه از همسر خود طلاق گرفت، به تهران آمد و به خانه پدر بازگشت و در مورد این اتفاق و دلایل آن با کسی سخن به میان نیاورد ولی برادرش می نویسد:  
روح لطیف و آزاد پروین نمی توانسته خانه ای را که در آن تریاک و عرق رواج داشت، بپذیرد لذا به خانه پدر باز می گردد. پروین یک سال بعد از طلاق یعنی سال 1314 ه‍ ش دیوان خود را به چاپ رسانید.. پدرش قبل از ازدواج به او اجازه نداده بود دیوانش را چاپ کند ( چون معتقد بود اگر قبل از ازدواج دیوان شعر دخترش چاپ شود، مردم کوته نظر آن را به حساب تبلیغات برای شوهریابی خواهند گذاشت)  
پروین در سرودن اشعارش از شیوه ناصرخسرو و سعدی پیروی کرده است و در قطعات خود به نحوه اشعار سنایی و انوری توجه داشته است.  
پروین در روزگار پرآشوب و پرمسئله ای می زیسته، اختناق سیاسی و دشواری های اجتماعی زمانه او در شعر اغلب شاعران به صورتهای پوشیده و آشکار مطرح شده است اما وی با لطافت روح و مناعت اندیشه ای که می توان از آن به گونه ای عرفان جدید تعبیر کرد، از کنار همه این مسائل گذشته و به جای منعکس ساختن اوضاع اجتماعی و سیاسی نامطلوب، با طرح کلیات اخلاقی و بیان فقر و محرومیت و نیازهای شدید عاطفی بویژه در نسل جوان، به نوعی برداشت اجتماعی – اخلاقی بسنده کرده است اگر از روح عاطفی و مادرانه ای که در برخی از قطعات پروین موج می زند چشم بپوشیم، بر روی هم، شعر او مردانه و از نظر فکر و موسیقی و صور خیال، ارائه اشعار پیشین زبان فارسی است.  
پروین همه جا دل و جانش با دردمندان است. شعر او با احساسات، آمال و امیدهای بشری پی ریزی شده است. از عشق و محبت، از تنهایی یتیمان و مشکلات اجتماعی سخن می گوید او در مقابل مقرراتی که به اسم قانون بر انسان تحمیل شده است، انتقاد می کند او تحمل بی عدالتی و زورگویی را ندارد غم دیگران او را متاثر و شادی آنها او را مسرور می سازد.  
پروین پاک طینت، مهربان و متواضع بود کمتر سخن می گفت و بیشتر فکر می کرد، ساده و با متابن بود.  
و سرانجام چراغ فروزان زندگیش در شانزدهم فروریدن ماه 1320 ه‍ ش در سن 34 سالگی به علت بیماری حصبه، خاموش شد.  
آرامگاه وی در قم می باشد.  
   
ابیات زیر را برای سنگ مزارش سروده است:  

اختر چرخ ادب پروین است

اینکه خاک سیهش بالین است

هر چه خواهی سخنش شیرین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید

سائل فاتحه و یاسین است

صاحب آن همه گفتار امروز

دل به دوست دلی غمگین است

دوستان به که زوی یاد کنند

سنگ بر سینه بسی سنگین است

خاک به دیده بسی جانفرساست

هر که را چشم حقیقت بین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

آخرین منزل هستی این است

هر که باشی و به هر جا برسی

چون بدین نقطه رسد مسکین است

آدمی هر چه توانگر باشد

دهر را رسم ره دیرین است

کشتن و زادن و پنهان کردن

خاطری را سبب تسکین است

 خرم آنکس که در این محنت گاه

 
   

اشک یتیم

 

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام برخاست

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاه است

پرسیده زان میانه یکی کودکی یتیم

دانیم آنقدر که متاعی گرانبهاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست؟

این اشک دیده من و خون دل شماست

:نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته اند

آن پادشاه که مال رعیت خورد، گداست

آن پادشاه که دِه خَرَد و مُلک، رهزن است

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن